سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

عشق زمینی...عشق اسمونی

هوالمحبوب

حتما اینو شنیدید که از عشق زمینی میشه به عشق اسمونی رسید البته تاکید میکنم عشق زمینی نه چیز دیگه.

عرفا توجیه قشنگی واسه این نظریه دارن:

انسان تعلقاتی داره و هر یک از این تعلقات به بندی می مونه که انسان رو به چیزی پایبند میکنه.یه عاشق یه عاشق واقعی از تمام تعلقاتش میبره و در واقع تمام این بندهای تعلق روی یک چیز یعنی معشوق متمرکز میشه .

بریدن بندهای مختلف از نقاط مختلف محال نیست ولی خیلی مشکله چون هر کدومش رو که جدا میکنی ممکنه در همون لحظه در نقطه دیگه ای تعلق جدیدی ایجاد بشه.

ولی وقتی همه این بندهای تعلق به یک نقطه پیوند خورد میشه در یک لحظه جداش کرد و به معشوق حقیقی یعنی خدا متصلش کرد .

این تو جیه زیبایی در مورد این نظره و همچنین ملموس .من که خیلی باهاش حال کردم .راستش من زمینیش رو هم تجربه نکردم ولی شما اگه عاشقین امتحان کنید عاشقی تکرارش خیلی بعیده وشما در نزدیکترین حالتین به خدا.

والسلام علی من اتبع الهدی

نظرات 26 + ارسال نظر
حامد کاربیست دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:37 ب.ظ http://www.karbist.com

سلام***در مورد صفحه آرایی وبلگتون می خواستم اینو بگم که شما تراز بندی متونتون بصورت مرکزیه(center)که چون شما فارسی می نویسین حداقل باید از سمت راست تراز بندی بشه.ودر حالت استاندارد باید همتراز(justify) بشه.که امکان همتراز کردن در ویراشگر بلاگ اسکای تعبیه نشده.ولی شما می تونین ابتدا متنتون رو در نرم افزای مثل فرانت پیج تایپ کنین و اونو همتراز کنین سپس داخل ویرایشگر بلاگ اسکای کپی کنین.

مهدیار دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:56 ب.ظ http://http://www.paykesahar.blogsky.com/

سلام
از خوندن وبلاگ زیباتون، استفاده کردم. متشکرم.
میدونین بزرگترین تعلق توی زندگی کی پیش میاد؟ وقتی عاشق بشی. عشق تو رو به معشوقت گره می زنه. فکرت رو، ذکرت رو، همه زندگیت رو... وکندن اینچنین تعلقی، بسیار مشکله!!
فکر می کنین وقتی همچین تعلق بزرگی توی زندگی ایجاد کردیم، می تونیم اونو ببریم و به خدا وصلش کنیم؟
وقتی توی کندن همون تعلقات کوچیک درمونده ایم!! فکر میکنم هر چه بندهای تعلق محکم تر بشن، کندشون خیلی سخت تر میشه؟ چرا از همون اول وقتی تعلقات رو دونه دونه می بری به یه عشق آسمونی پیوندش ندی؟
نمی دونم! شاید تفاوت عشقای زمینی با آسمونی، به اندازه فاصله زمین تا آسمون باشه...
موفق باشی

مریم سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:04 ب.ظ http://anti-masihi.blogfa.com

سلام دوست عزیزم مطلبی دارم راجع به مسیح نبودن و منجی نبودن و شفیع نبودن عیسی بر طبق گفتارهای کتب عهدین.

محمود سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:10 ب.ظ http://mohebannet.blogsky.com

سلام...داستان شیخ شیدا زیر خیمه ی محبان

یا علی

فعلا تر جیه می دم نگم سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:32 ب.ظ

مهدیار هم بخونه براش بد نیست
اقا اینی رو که شما می گید من خودم در سابق تجربه کردم و اون رو لطفی از الطاف غیبیه ی خدا می دونم چرا که بعد از قضیه ی اول من از لجنزار کثافت بیرون اومدم هر چی بگم باز شما متوجه نمیشید هر کاری که بگید می کردم و...
اما بعد از .... حال و هوای من عوض شد اصلا ریختم بهم لاغر مردنی معدل درسی ۵الی ۶ نمره افت داشت منی که بچه زرنگ کلاس بودم خوب هیچکی نفهمید چمه اما بعد از یک مدتی خدا که خودش همه کارا رو ردیف می کرد ما رو با یه نفر آشنا کرد اتفاقی تو مشهد بعد ما هم از طریق اون حالا چجوریشو خودم هم هنوز توش موندم با یکی از بزرگان نگم اسمشو بهتره آشنا شدم و ... خلاصه از این رو به اون رو شدم سعی کردم خلاصه بنویسم به خاطر همین اصلا معلوم نیست چی گفتم شرمنده

کاش بیشتر توضیح میدادین

[ بدون نام ] سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:51 ب.ظ http://persianhiphop.blogsky.com

salam eyval weblog e bahali dary be manam sar bezan khoshhal misham bye

فرزین سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:17 ب.ظ http://farzin72.blogsky.com

سلام دوست خوبم
نوشته هایت راست راستکی قشنگ بود. خوشم اومد. فقط همین می گم که ای کاش منهم مثل شما یه شب یه روز یه حال و هوای جمعه داشتم .اگه دوست داشتی یه سری هم به من بزن ممنون می شم. موفق باشی

سید محمد سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:41 ب.ظ http://arefaneh.blogsky.com

سلام دوست عزیز
خوشحالم بعده مدتها اومدم سراغه بلاگت
با صحبتهات کلا موافق نیستم
عده بسیار کمی از عرفا به این قضیه پرداختند که از جمله شون محی الدین بوده و اصلا به همین دلیل به این قضیه تا حدی بها دادند
در هر صورت اکثر عرفا بالکل این بحث رو قبول ندارن
تو چند خط نمیشه صحبت کرد
و نظر من....
من اصلا به این بحث اعتقادی ندارم
شاد باشی و سلامت

نیما سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:14 ب.ظ http://loverkid.blogsky.com

سلام
می دونی باهات موافقم توجیه قشنگیه
اما ....
جمله آخرت ... گفتی که امتحان کنیم
نمی دونم چرا ؟؟ ولی ته دلم خالی شد ....

به من سر بزن
باشی...

ایدا چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:02 ق.ظ http://ayda16.blogsky.com

آره میفهمم چیه تا حدودی .

سفر کرده چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:04 ق.ظ http://safarkarde.blogsky.com

سلام همشهری .....
زیباستی عزیز ..... بعدا در مورد مطلب مهم شما صحبت میکنم ....
فعلا

شهرام چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:02 ق.ظ http://srm3ven.blogsky.com

خیلی قشنگ بود...
موفق باشی

اطهر چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:54 ق.ظ http://brightfire.blogsky.com

زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه ی عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود

من که دارم عشق و زندگیم رو از دست می دم.

مسافر چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:36 ب.ظ http://alachigh262.blogfa.com

سلام .. خیلی مخ ادم و به فعالیت می گری ها :))
نه به این که اپ نمی کنی نه به الان که وقتی می کنی چند روز ادمو می ذاری سر کار (چشمک)
من که میگم عشق زمینی وجود نداره وابستگی های دنیاس که اسمشو اشتباهی گذاشتن عشق .. عشق جدایی نا پذیر ... و تو طبیعت دنیا هیچ چی ماندگار نیست چون دنیا از ماده است :)
ولی بازم اینکه این عشق زمینی یا به تعبیر من وابستگی دنیایی می تونه به عشق ازلی پیوند بخوره خیلی جای بحث و تفکر داره .. مرسی موضوعع جالبی بود مخصوصا که امتحانم تموم شد .. هی ی ی ی ی ی ی ی...

سیدعباس سیدمحمدی چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:07 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogfa.com/

به نام خدا. خانم فاطمه (؟) و خانم مریم (؟). نوشته ای به هر دو وبلاگ نویس و سرور گرامی. سلام علیکم. خب البته عجیب نیست اگر شما (خانم فاطمه)، که ظاهراً نامت پنهان است، از «نوشتن با نام جعلی» دفاع کنی، و با مخالفت با آن، مخالف باشی! فرمایش شما: «استخاره رو لازم نیست کهنه مسلمان باشی یا عالم یا فلان شخص معروف
فراموش نکنید کلام خود خداوند است که ما قران را اسان گردانیدیم تا هر کس از ان بهره ای ببرد بله مسلما هر کس به اندازه فهمش دریافت میکند اما به هر حال دریافت میکند» ببخشید. لازم بودن یا نبودن را ما طبق سلیقه و نفع خودمان باید اعلام کنیم؟ من شخصاً قاری آماتور قرآن هستم، و درک قرآن «بدون رجوع به ترجمه»ام هم چه بسا بین ضعیف تا متوسط است. قرآن آقای بهاء الدین خرمشاهی را در یک ماه رمضان ویرایش کردم (عمدتاً از نظر چاپ، و در هفت هشت ده فقره هم از لحاظ اصل ترجمه) و خدمتش فرستادم. ایشان، البته با اخلاق انسانی و والای خود، تشویق کرد و گفت: «باید کار شما را در موزه بگذارم.» (ویرایش من داوطلبانه و غیر رسمی بود.) آقای آیت الله محمد صادقی تهرانی هم کتباً درباره ی ترجمه ی قرآنش به این ناچیز گفت: « و ویرایش از نظر لفظی بر مبنای مشورت ویراستاری درست با این جانب انجام می‌گیرد و در عین حال برای آخرین بار پیش از چاپ شدنش به بزرگوارانی مانند جناب عالی تقدیم خواهد شد که نظری عمیق روی آن بکنید.» هرچند عملاً چنین افتخاری نصیبم نشد. با عرض پوزش از ذکر خرده فعالیتهایم. ولی راستش در خودم نه تقوای لازم را سراغ دارم و نه فضل قرآنی ـ عربی لازم را، که استخاره کنم. «کهنه مسلمان» که نه. ولی خودمانیم. واقعاً شخص شما (خانم فاطمه) کمی تعجب نمی کنی که فردی که یک سال است مسلمان شده، هم بتواند جانانه از اسلام دفاع کند و هم جانانه به مسیحیت و یهودیت اشکال وارد کند و هم استخاره کند و بگوید الا و بلا صلاحیتش در تمام موارد مذکور «به اندازه ی لازم» است؟ استخاره سند روائی دارد. خب. ولی استخاره و تفسیر و ترجمه ی قرآن، بالأخره نیاز به سالیانی ممارست در قرآن خوانی و آشنایی با علوم قرانی و مسائلی از زبان عربی دارد. این که « ما قران را اسان گردانیدیم تا هر کس از ان بهره ای ببرد »، لطفاً آیه اش را به عربی بفرمائید. ــ شاید بیشتر از این که من «اصرار» بر کاربرد نام واقعی نویسنده ی گرامی وبلاگ http://anti-masihi.blogfa.com/ داشته باشم، در این مورد «استدلال» کردم. البته روان شناسی و فرهنگ و اخلاق انسانها متفاوت است. من هیچ کدام از توجیهات نویسنده ی گرامی وبلاگ مذکور را صحیح نمی دانم. هرچند عملاً ایشان هم توانائی بر زندگی وبلاگی با نام جعلی دارد، و هم حق. ببخشید. ماها خیر سرمان با کسی که شبانه و یواشکی با اسپری بر دیوار خیابان شعار می نویسد باید فرق داشته باشیم یا نه؟ اخلاق ما اخلاق ضعفا و «بنویس و در رو و خودت را معرفی نکن» نباشد. کامنت سیاسی؟ ما از مارکسیستها و خیلی افراد از خیلی گروهها که علناً مبارزه می کردند و دادگاهی و زندانی و اعدام شدند کمتریم؟ به دلیل کامنت سیاسی نوشتن، نقاب و ماسک جلوی خودمان بگذاریم؟ خانم مریم (؟)، که حتا مریم بودنش و حتا واقعاً مؤنث بودنش هم قطعی و محرز نیست (عدم قطعیت و عدم محرز بودن، صرفاً بر اساس مفاد یکی از کامنتها خطاب به آن بزرگوار)، مختار است که نام کامل خود و عمر شریف خود و تحصیلات و مزجات و نحوه ی مسلمان شدن خود را بگوید یا نگوید. من، پوزش می خواهم. حق استخاره کردن؟ ببخشید. مادربزرگ من هم با تسبیح استخاره می کند. از کسی هم اجازه نمی گیرد. من دوست دارم شما که استخاره می کنی، استخاره کردنت مطابق شرایط باشد. دوست دارم شما در سطحی خیلی بالاتر از مادربزرگ من باشی که فاقد سواد است. به مسائل فنی + عاطفی نگاه کنیم. عاطفی محض نگاه نکنیم. به هر حال، شاید شکی نباشد که فرمایش « معتقدم استخاره را همه کس می توانند بگیرند »، اعتقادی فاقد استدلال است. اصولاً تأسیس وبلاگ مگر نیاز به استخاره دارد؟ خدا کند من اشتباه اندر اشتباه گفته باشم. ــ انتخاب آقای منتظری را تبریک می گویم. عید امسال در قم در منزل یکی از اقوام همسرم بودم. از علما است. حدود پنجاه ساله است. ایشان گفت: «دراسات فی ولایت الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه را به آقای خوئی نشان دادند. گفت این را اگر لجنه ای از فضلا نوشته اند، مستعد هستند. اگر فقط یک نفر نوشته، اعجوبه است.» البته هر گلی بویی دارد. اسیر عنوانهای آیت الله العظما و مرجع تقلید و ... شدن، هم برای آن بزرگواران، و هم برای دوستداران و مقلدان آنها «آفت» است. از بهر تنوع، قمسمتی از سلسله گفت و گوهایم با آقای جست و جوگر مسیحی را نقل می کنم (نقلم هم در واقع نقل تو نقل است!):

جواب آقای محمدهادی معرفت به من، در گفت و گوی تلفنی، جمعه، هجده آذر 1384، ساعت حدود چهار و نیم بعد از ظهر تا چهار و چهل و پنج دقیقه ی بعد از ظهر: «من در صیانة القرآن عن تحریف مفصل نوشته ام. حضرت عیسا کتاب نداشته. منظور از «کتاب» عیسا «شریعت عیسا» است که خدا به او عطا کرد. مثل «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصیام». حضرت عیسا بشائر و نصایح می فرمود. بعدها بشائر و نصایح او را جمع آوری کردند. زبان عیسا هم عبرانی بود، ولی آنچه در دنیا هست به زبان یونانی است. طبق آیه یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُی «وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِاللَّهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقاً لِّمَا اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُموَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ» [صف، 6]، حضرت عیسا بشارت محمد را داده بود، ولی در ترجمه های یونانی با کلمات بازی کردند و آنها را دستکاری کردند، و گفتند در نوشته خبری از احمد/محمد نیست. قرآن، تورات و انجیل زمان محمد را تحریف شده ی لفظی می دانسته: «فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ هَـذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاًثُمَّ یَقُولُونَ مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُمْ مِّمَّافَوَیْلٌ لَّهُم یَکْسِبُونَ» [بقره، 79]. نصوص اصلی تورات، همه اش که نبود، ولی آن مقدارش که باقی بود، ترجمه و دستکاری و تحریف لفظی می کردند. تمام تورات اصلی و تمام بشائر و نصایح اصلی حضرت عیسا الان در دنیا وجود ندارد. اگر وجود دارد، پنهان است. در زمان محمد، شاید مقداری از نص اصلی تورات وجود داشته، ولی یهودیها ترجمه ی مطلوب خود از نص را نشان می دادند، اصلش را نشان نمی دادند.»

اگر آن طرف خط عاطفه و مهرورزی هست، ان شاء الله این طرف خط هم هست! من «به زعم خودم» خواستم توصیه ای کن. حال، هم طبق دستگاه فکری ـ اخلاقی ـ فرهنگی ـ روحی شما ممکن است توصیه های من نا موجه باشد، و هم، به هر حال ممکن است به هر دلیل ناموجه یا موجه، نخواهید به توصیه ی من عمل کنید.

با احترام.

مریم چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:54 ب.ظ http://anti-masihi.blogfa.com

ُسلام فاطمه جان من آپم در ضمن با ایمیلت هم ارتباط برقرار کردم

حاجیه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:51 ق.ظ http://hajieh.blogsky.com

سلام
اهههههه نظراتتونو دیدم زبونم بند اومد !

سیدعباس سیدمحمدی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:22 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogfa.com/

به نام خدا. سلام علیکم و رحمت الله. با تشکر از جواب نسبتاً مفصل شما. خب شما سؤال کردی و من هم طبق معلومات و ادبیات و دستگاه فکری ام جواب دادم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْمِن مُّدَّکِرٍ. ترجمه ی ناصر مکارم شیرازی: «ما قرآن را براى تذکر آسان کردیم ، آیا کسى هست که متذکر شود؟» ترجمه ی بهاء الدین خرمشاهی: «و به راستی قرآن را قابل پندگیری گرداندیم، پس آیا پندپذیری هست؟» ترجمه ی سیدعلی موسوی گرمارودی: «و به راستی قرآن را برای پندگیری آسان (یاب) کرده ایم، آیا پندپذیری هست؟» ترجمه ی محمد صادقی تهرانی: «و ما همواره قرآن را برای پندگیری (شان) آسان کردیم؛ پس آیا پندگیرنده ای هست؟» خب. یک) فرمایش سابق شما: « فراموش نکنید کلام خود خداوند است که ما قران را اسان گردانیدیم تا هر کس از ان بهره ای ببرد بله مسلما هر کس به اندازه فهمش دریافت میکند اما به هر حال دریافت میکند .» گمان کنم نیاز به توضیح نیست که معنای آیه « ما قران را اسان گردانیدیم تا هر کس از ان بهره ای ببرد » نیست. دو) اگر احیاناً ترجمه ی خرمشاهی صائبتر باشد، منظور از « وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ » این است که «این طور نیست که قرآن قابل پندگیری نباشد». سه) اتفاقاً چه بسا آمدن « فَهَلْمِن مُّدَّکِرٍ » پس از « وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ » نشان می دهد که اکثر انسانها به دلایل مختلف موفق به استفاده از «ذکر» نمی شوند. چهار) به هر حال گویا وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لأستخاره نیست. ــ اشکال ندارد شما بر حرفت درباره ی جواز استفاده از نام جعلی و این که هر کس می تواند استخاره کند باقی بمانی. ــ باور کنید من نه به شما و نه به آن گرامی از بالا نگاه نمی کنم. من، صمیمانه، و چه بسا با میزانی از صفا، مقداری از خرده فعالیتهایم را گفتم. متأسفانه اعتماد به نفس بیش از حد هم ندارم. حتا اعتماد به نفسم شاید به اندازه ی کافی هم نباشد! در ضمن، چرا اعتماد به نفس برای دیگران خوب باشد، و برای من بد؟ ــ حاشا و کلا که من، که چند سال و مقداری کارهای معارف اسلامی و قرآنی ام مجموعاً چیزی بسیار قلیل است، بخواهم قرآن در دسترس افراد نباشد. اتفاقاً من مقداری از فعالیتهایم را ذکر کردم و سپس گفتم «با این حال خود را شایسته ی استخاره کردن نمی دانم». خب این طرز فکر من است. شما مختاری با هر میزان از معارف اسلامی و قرآنی و عربی و ... که داری، در استخاره و ترجمه و تفسیر و ... خود را به هر میزان که صلاح می دانی و مایلی، شایسته و صالح بدانی. ــ هیجانی نوشتم؟ اگر هیجانی یعنی نامفهوم، من متأسفم و پوزش می خواهم. ــ ای کاش اجازه می دادید تعبیر «مادربزرگ بی سواد» فقط از دهان خودم خارج شود و این تعبیر را شما به کار نمی بردید. ــ هر چیزی مباح است؟ ظاهراً فقط چیزهایی که نه واجبند و نه حرام و نه مستحب و نه مکروه، مباحند. ظاهراً همه چیز مباح نیست. ــ شکر لله رب العالمین. با احترام تمام.

جستجوگر پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:28 ب.ظ http://lightoftheworld.blogfa.com

سلام، اگر به تفسیر ایات قرآن علاقه مندید ... و آشنائیهایی در این زمینه دارید..اگر مایل هستید، به وبلاگ من سری بزنید... یا حق

دیوونه خودتی جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:23 ق.ظ http://divoonekhodeti.blogsky.com

یکی بود و یکی نبود اونی که بو د تو بودی و اونی که نبود من بودم یکی داشت
و یکی نداشت اونی که داشت تو بودی و اونی که تو رو نداشت من بودم
یکی خواست و یکی نخواست اونی که خواست تو بودی و اونی بی تو بودن رو نخواست من بودم یکی آورد و یکی نیاورد اونی که آورد تو بودی و اونی که جز تو به هیچ کس ایمان نیاورد من بودم
یکی برد و یکی باخت اونی که برد تو بودی و اوبه تو باخت من بودم
یکی گفت و یکی نگفت اونی که گفت تو بودی و اونی که دوست دارم رو به هیچ کس جز تو نگفت من

سیدعباس سیدمحمدی جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:04 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogfa.com/

به نام خدا. سلام علیکم! لطفاً گفت و گوهای نویسنده ی گرامی وبلاگ نابغه ی قرن بیستم در تألیف و خانم ام علی و آقای امیر و خانم معصومه و آقای سپیدار و این ناچیز را در ذیل http://m-shirazi.blogfa.com/post-15.aspx بخوان و آنچه از تذکر به من و از پیشنهاد یا سخن به آن بزرگواران در نظر دارید دریغ نکنید. ممنون می شوم. ــ ظاهراْ وبلاگ http://anti-masihi.blogfa.com/ قابل دسترسی نیست. چه بسا آدرس وبلاگ را عوض کرده باشد. ــ منظورم این بود ای کاش شما در جمله سازی و جمله بندی ات از «مادربزرگ بی سواد شما» استفاده نمی کردی. می گفتی «مادربزرگ شما». ــ با احترام.

محمود جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:11 ب.ظ http://mohebannet.blogsky.com


سلام
"علمدار" یعنی شهادت؛

"علمدار" یعنی علمدار!

میای؟؟

سیدعباس سیدمحمدی شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:00 ب.ظ http://seyyedmohammadi.blogfa.com/

به نام خدا. سلام. ممنون. همین که گفتید خودش نوعی جواب بود. می خواستم پس از ۱۴۰۰ سال شجاع الدین شفا را به شما بفرستم ولی دیدم گویا ایمیل ندارید. درباره ی امام زمان و امامت نظرهای شجاع الدین شفا و عبدالکریم سروش و حسین درخشان و مجید محمدی را مقایسه کنید. ــ ببخشید. آیا این اندازه «نوشتن محاوره ای» مفید است؟ آیا افراط نیست؟ ــ با احترام.

قاسمی دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:53 ب.ظ http://www.5dari.com

سلام
این سید عباس سید محمدی بد جور مخت را کار گرفته است.
عشق:
اوست وتنها اوست .نه امروز که همیشه.

در پناه خدا

فرزین دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:45 ب.ظ

سلام سحر جان
ممنون که اومدی. این شعرا زندگی منه. من غیر از شعر و نوشته های خودم که چیزی ندارم. سرمایه ما همین است. اگه باز بخونی منو می فهمی

مسافر دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:21 ب.ظ http://alachigh262.blogfa.com

کجای ی ی ی ی ی یی ی ی یی ییی ییییییییییییی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی یی یی ی ی ی یییی یییییی !!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد