سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

خانه تکانی

هوالمحبوب

اینجا را هنوز مرتب نکرده ای؟

این همه غریبه در این خانه چه می کنند.

وقتی اینجا را به تو عاریه دادند یادت نیست چه شرطی داشت؟ با تو شرط شد این خانه را فقط برای خودش و آن کسانی که دوستش دارند نگه داری؟ پس این همه غریبه در این خانه برای چیست؟

یادت نیست با صدای بلند بله گفتی و عهد را پذیرفتی؟

حالا مهمان داری! ایستاده پشت در نمی خواهی به استقبالش بروی. او یکی از محبوب ترین ها برای صاحبخانه است. نمی خواهی آماده شوی؟

دیر است اما نگذار از این دیرتر شود. بلند شو میخواهد بیاید به این خانه. خانه را مزین کن به پرچم های سیاه. خانه دلت را می گویم. مگر بوی محرم را احساس نکردی؟ عاشورای دیگری در راه است.

این غریبه ها را به احترام حضور او بیرون بفرست. غبار از خانه بگیر.

فرصت نیست. روز موعود دارد می رسد معلوم نیست تا میعاد بعدی تو باشی.

بلند شو به استقبال برو. با تو کار مهمی دارد .می خواهد کمک بخواهد از تو ! کمک نه برای خودش که برای خودت! می خواهد تو را با کاروان نجات همراه سازد.

با او می روی این بار یا می مانی؟

می روی یا بهانه می آوری که دلت را جای دیگری گرو  گذاشته ای؟

می روی یا گوش هایت را می گیری تا ندای هل من ناصرش را نشنوی تا نکند وجدانت تو را به حرکت وادارد؟

می روی یا با تندرو ترین اسب عرب می گریزی تا صدای کمک خواستنش را نشنوی؟

می روی یا می مانی و یک عمر حسرت میخوری؟

با او می روی یا به سپاه دشمنانش می پیوندی؟ نه این یکی دیگر نه ! خدا نخواهد!

پس بلند شو تا دیر نشده. اگر شرم داری به چشمانش نگاه کنی چشمان و دستانت را ببند و مانند عبدی نزدش برو تا آزادت کند تا حر شوی!

برخیز میهمان را بیش از این منتظر مگذار او به تو مشتاق تر است تا تو به او.

التماس دعا

یا حق

نظرات 7 + ارسال نظر
زهرا پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:07 ق.ظ http://sookootez.blogsky.com

مو به تنم راست شد! ...خیلی قشنگ بود...

سمیرا پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:36 ق.ظ http://samiramellow.blogfa.com

سلام
من اول
درود بر او و یارانش
التماس دعا

... جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:01 ق.ظ http://www.qabasiaztoor.blogfa.com

بسم الله
سلام
سلام من به محرم که میرسد!!! از ره
ولی گدا نرسیده به کربلای حسین..
میرسد حرف خوبی نیست.. نرفته بود!!!
حسین اعجاز می کند.. کاش مثل برگی در نسیم خودمونو دستش می سپردیم.. بی خیال همه چیز.. آزاد و رها.. و او اعجاز می کرد..
دعا کن.. عجیب دعا لازمم..
یا علی

رهسپار جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:39 ب.ظ http://fitness2007.blogfa.com/

سلام
وای!...چقدر زیبا نوشته‌اید! چه دقیق حال و هوای دلهایمان،این گنجهای به امانت سپرده‌شده به ما، را توصیف کرده‌اید.
از آمدن مهر‌آمیزتان هم سپاسگزارم، وشرمنده از این دیدار تاخیر‌ناک!
مهمانی باران هنوز هم برپاست ...منتظریم،"آبجی خانوم"!

محمد حسن آزاده جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:09 ب.ظ http://mizan34

السلام علی الحسین (ع)
و درود بر عزیزی که با قلم توانایش دلم را آتش زد
و هوایی کرد مرا ...
اینک فرزند آن امام (حضرت بقیه الله عج ) ما را می خواند
وما...
اشک امانم نمی دهد...

محسن جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:15 ب.ظ http://www.mojjjj.blogfa.com

با سلام
با یک مطلب در رابطه با محرم بروز هستم خوشحال میشم سر بزنید و نظر بدهید.

یا حسین

محمد جواد یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:12 ق.ظ http://www.darmaan.blogfa.com

لطفاً جای خالی را پر کنید:

ما اهل کوفه ...
1- هستیم
2- نیستیم
3- هنوز تصمیم نگرفته ایم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد