سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

هوالمحبوب

چند وقتیه میخواستم از خرمشهر بنویسم از روزی که طی سفر به اون مناطق محرومیتی رو که وصفش رو شنیده بودم دیدم . فرصت نشده بود. تا اینکه نظر دوستمون رو واسه پست قبلی خوندم و مصر شدم بنویسم:

«خرمشهر خونین شهر شد تا خرمشهر باقی بمونه اما با اینهمه تلفات و از خود گذشتگی هرگز خرمشهر نشد و محروم شهر نام گرفت »

 

بیشتر شبیه یه دردنامه است از خرمشهر قهرمان آن سال ها گفتن.

حتما شنیدین که خرمشهر از مقاوم ترین شهر های ایران بود توی جنگ. شنیدیم که مردمش تا آخرین لحظات ممکن شهر رو ترک نکردن و به مقاومت ادامه دادن.

جنگ تا تونست مردم این شهر رو زخمی خودش کرد اما صبورانه و با ایمان ایستادگی کردند.

کمترین توقع مردمی با این سابقه مقاومت میتونه این باشه که به قول دوستمون شهرشون «خرم شهر» بشه.

شهری در نزدیکی پر آب ترین رود ایران و خوابیده روی گنج های زیر زمینی اما همچنان محروم. محرومیتی که کسی مثل من که ساکن یکی از شهر های کوچیک مرکزی هستم برام تعجب برانگیز و باور نکردنی بود. از ساختار شهری تا امکانات معمولی زندگی.

 

فشار بی اندازه کم آب که فرقی با بی آبی نداره. خیابون های فرعی که هنوز آسفالت نشدن. و شهری که در قلب منابع نفت و گاز هنوز از نعمت گاز رسانی محرومه.

و این مناطق تحت فشارهای تبلیغاتی اعراب بویژه وهابیون عربستان برای تغییر مذهب و گرایش به پان عربیسمه. هزینه های کلانی که واسه جذب از طرف اونها میشه و در مقابل ما هستیم که در خواب به سر می بریم. تعجبی نداره که بافت جمعیتی این استان داره آرام آرام تغییر مذهب میده که رسول خدا فرمودن:« کاد الفقر ان یکون کفرا»

این فاجعه است . و اگر نگیم صبوری و مقاومت مردم خرمشهر بیش تر از روزهای جنگه کمتر هم نیست. چرا که زمان جنگ میدونستن دشمن داره ویران میکنه ولی الان خودی هان که گویا به عمد یا به خاطر بی توجهی به ویران ماندنش رضایت دادن.

ولی کاش مسئولین محترم یادشون نمی رفت که ظرف صبر هر کس گنجایش محدودی داره .بلاخره روزی سرریز میشه و اون روز واسه پشیمون شدن خیلی دیره.

درود بر مردم قهرمان خرمشهر

نظرات 13 + ارسال نظر
منتظر جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:37 ق.ظ http://montazer-1100.persianblog.ir/

سلام دوست خوبم
می دونی چیه؟ خرمشهر اگه فراموش شده صرفا به خاطر فراموشی نیست . یه کمیش کم لطفیه و یه کمی مشکل احزاب و بقیه اش مشکل خود ما مردم هست . مردمی که هنوز خرمشهری ها رو خوب نشناختن و شایدم یه کم نژاد پرستن . من که می بینم تو تهران همیشه توقع تهرانی ها بالاست و کمی هم پایین نمی یاد و فکر هم می کنن چون تهرانین باید بهشون همه جوره رسیدگی بشه . واسه همینم مهاجرت به تهران زیاد شده

نمی تونم آرزویی بکنم ولی ... می شه تمام مشکلات رو حل کرد به شرطی که از خودمون شروع کنبم

موفق باشی

یا علی

با این که برای حل مشکلات باید از خودمون شروع کنیم کاملا موافقم. اصلا هم از اونایی نیستم که همه مشکلات رو زیر سر دولت بدونم. اتفاقا همیشه با این حرف مخالفت کردم.

اما ۲۰ سال از پایان جنگ میگذره و همه دولت ها کوتاهی کردن در این مورد.

از این می ترسم که دیر بشه واسه هشیار شدن.

مهناز جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:51 ق.ظ

سلام فاطمه جون این تنها شهری نیست که تو جنگ اسیب دیده و کسی به دادش نرسیده بازم هستند از این جور شهر ها والبته ادمها.مطلبت قشنگ بود

بله متاسفانه.
اکثر شهرای مرزی محرومن. شهرای کردنشین. اکثر شهرای خوزستان .اونطرف سیستان بلوچستان. بله عمق فاجعه زیاده

رضا جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:24 ب.ظ

سلام
واقعا ممنون هستم که به این مساله توجه کردید

من مشکل رو بیشتر سیستمی تلقی میکنم نه فردی ...
ریشه مشکل فرایند هایی نامناسب هستند که افرادی رو در جایگاهی نامناسب قرار میدن این به نحوه توزیع قدرت بر میگرده و البته در ارتباط با میزان سهم مردم و سهم سیستم در خلق مشکل یک بحث مفصل و چند وجهی هستش که از توان بنده خارجه

زمانی که این پست رو کنار سایر پستهای برخی وبلاگ نویسها قرار میدم که در عین آگاهی سکوت کرده اند افتخار میکنم که از نسلهای جوان به ویژه نسلی که پدرانشان از جان مایه گذشتنه اند افرادی هستن که روحیه حق طلبی رو حفظ میکنند و مصلحتهای کاذب رو جایز نمیدونن

پس از 2 سال به استانم سفر کردم ، دختری که تشخیص سن دقیق آن بدلیل بیماری پوستی صدف با چهره ای چروکیده و زخم شده آسان نیست شاید حدودا 12 ساله نشسته بر زمین در گرمای بهاری ظهر آبادان روبروی رستوران کاج ...

فقط لحظه ای هم کلام شدن با او اشک و خشم را همزمان در انسان جاری میکنه اشکی برای مظلومیت او و خشم بر بی کفایت ترین قدرت طلبانی که محصولاتشان در اطراف ماست

آنجا سرزمین مادری من است و میدانم آن دختر تنها فرد در آنجا نیست که باید خرج چند خواهر خود را بده آن دختر تنها نیست که باید در سن پایین رنج یک مادر و پدر و برادر را همزمان برای گذران زندگی خواهران خود تحمل کنه و او با لهجه خاص خود از کمیته امداد میگوید از 20 هزار تومانی که نه دردهای بیماری پوستی او را درمان میکند و نه گذران زندگی اش را ...
و به فکر میروم که چگونه در آن شرایط سخت بیماری و درماندگی صادقانه به من میگوید که مادرت به من پول داده و قصد ندارد از من پولی دریافت کنه و این صداقت از دختری درمانده را در قیاس با برخی قرار میدهم که چگونه زندگی مردم را به سخره میگیرند و یکی در سخنرانی های خود وعده مدیریت جهانی توسط خود را میدهد و دیگری سالی را ترسیم میکند که شکوفا خواهد شد ...
اما پرسشهای من بی پاسخ می ماند که مدیریت جهانی با 6 میلیارد چگونه حاصل میشود زمانی که از مدیریت 70 میلیون نیز عاجز است ؟

و میترسم ...

میترسم برای آن دختر که صداقت کودکانه و فطرت پاک خود را چند صباحی دیگر در شرایط دشوارتر و آینده مبهم از دست بده و همانی شود که او و امثال او را در رقابت قدرت طلبی و جهل فراموش کرده اند...

و میترسم برای افرادی که روحیه عدالت محور فطرت خود را فروخته اند به زر و زور و تزویر و یا باخته اند به نا آگاهی که یکی مشمول مغضوبین است و دیگری مصداق ضالین ...

و میترسم از آینده استان که دکتر عسگر خانی استاد روابط بین الملل بارها هشدار داده اند که خطر تجزیه وجود داره خطری که با چاشنی محرومیت داخلی شعله ور خواهد شد همچون بدنی که تنها زمانی میکروب بیرونی او را تهدید میکنه که خود را از درون واکسینه نکنه ...

و از خود می پرسم که آیا راهی هست که از شکوفایی سال 87 جلوگیری شود که مبادا در تعداد قربانیان کودک ، زنان خیابانی ، معتادین و قربانیان تورمی افسار گسیخته شکوفاتر شویم که به درستی سال 87 سال شکوفاتر شدن آنهاست

در پناه حق

فاطمه شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:13 ق.ظ

خیلی بی معرفتی
من اینترنتم مشکل داره تو نباید یه حالی از ما بپرسی نه؟
ایییییییییییش

محمد حسن آزاده شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 04:59 ب.ظ http://mizan34.blogfa.com

عالی
-----------
-----------
به امید حرکتی از سوی ...
------------------------------
بدرود

نور نورانی یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:00 ق.ظ http://asemoone7.blogsky.com

بسم الله الرحمن الرحیم.

امروز داشتم به یادداشت های قدیمی سر می زدم. متوجه شدم که ضرورتی برای بودن برخی از آنها وجود ندارد. لذا برخی از کامنت ها و نوشته های قدیمی را روی کامپیوترم آرشیو کردم و از وبلاگم کاملا پاک کردم.

اگر دوستان تمایل داشتند می توانند اطلاع دهند تا برایشان ارسال کنم.



یا علی موفق باشید.

رهگذر دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 07:16 ب.ظ http://rahgozarr.parsiblog.com

سلام
ممنون که به ما سر زدی
امیدوارم دلت به خرمی خرمشهر واقعی باشه...

تنها دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:17 ب.ظ http://yousuf.blogfa.com

سلام
دلمون رو هوائی کردی لازم شد دوباره سری به آلبوم های عکس بیشمارم بزنم.
نمی دونم چرا هر وقت حرفی از جنگ و رشادت به زبون میاد . فقط از خوزستان گفته می شه!
چرا هر وقت حرف از شهید به میان میاد .شهدا از تعداد انگشتان دست فراتر نمی ره!
مناطق جنگی و شهدا محدود به خوزستان می شن. بیشترین مرز جنگی با کشور عراق در کجا بود

تنها سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:21 ق.ظ http://yousuf.blogfa.com

سلام مجدد:
شما عرض کردید ایلام و کرمانشاه منطقه پدافندی ارتش بوده؟
راهیان نور رو از کرمانشاه تا خوزستان می برن و ایلام هم بناچار که در این مسیر هست رو ازش عبور می کنند....
مشکل در این میان اینه که از منطقه عملیاتی سومار که مشترک بین ایلام و کرمانشاه هست و تا فکه جنوبی که مرز ایلام و خوزستان هست. عشایر ، بسیجیان و سپاهیانی که در منطقه همیشه مستقر بوده اند و در مقابل دشمن 8 سال جنگیدند بومی خود استان بودند. مگر در مواقع عملیات و زمانهای محدود از بسیجیان استانهای دیگر در این منطقه مستقر می شدند.
واسه همینه که از آن بالا بالاها کسی نیست که بیاد برا اینجا رشادت و شهادت تخیلی بسازه و بیاد به خورد خلق الله بده.
و مشکل دیگه اینه که همیشه بچه های لشگر امیر خط شکن
عملیاتهای کردستان و منطقه ایلام و کرمانشاه بوده اند...
چرا از مناطق عملیاتی میمک ، تنگ بینا تنگ بیجار صالح اباد کانی سخت چنگوله قلاویزان شاخ شمیران کله قندی بهرام آباد ... تا دهلران با آنهمه وسعت نامی بمیان نمیاد.
چرا از کردستان نامی بمیان نمی یاد. چرا راهیان نور به کردستان و داخل خاک عراق در آنجا نمی برند؟
می خوام بگم مشکل از مسئولینی هست همیشه ایلام و ایلامی رو در تنگنای محرومیت گرفتار کردند. حتی در شناساندن رشادت و شهادت آنها.
لینکهای زیر به عنوان نمونه رشادت جوانان و پیران یکی از ایلات ایلام در یکی از عملیات های زمان جنگه.
http://karim125.blogfa.com/

http://shoohan1.blogfa.com/

سینا سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:39 ب.ظ http://fotros512.blogfa.com

باز از سینه دلم بادل خون
پای برهنه زده بیرون
به گمانم شده مجنون
به کجا می بردم
اینکه چنین بال کشیده است و پریده است و رهیده است
چه جانکاه کشید از د لخود آه
دلم سوخت برای دلم و
تا که نشستم به بر حرف دل خویش
شنیدم که به لب
ندبه کنان مویه کنان موی کنان آه کشان
گفت سوال از چه
ببین حال شب و روزم و این غصه ی جان سوز
که یاران و رفیقان همه گشتند مسافر
همه زائر همه حاجی همه محرم
و گمانم که هم الان همگی گرم طواف اند
به دور حرم قبله ی عالم
همان عشق معظم
همان روح مکرم
خداوند غم و اشک محرم
و من غم زده اینجا
تک وتنها....


شادی شهدای بمب گذاری رهپویان صلوات

تنها چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:39 ق.ظ http://yousuf.blogfa.com

سلام.
اگر برداشت شما از کلمه (عرض) در پست بالا بی احترامی اینجانب بوده. من رسما عذر خواهی می کنم.
اما در مورد بقیه مطالب: فکر کنم یه خورده تحقیق داشته باشید شاید مطالب بیشتری عایدتون بشه.
اینجانب هیچگونه تعصب بدون منطقی در مورد شهر و شهدای آن ندارم.
همه شهدا در نزد خدا مقام و منزلت دارند. و به نژاد و زبان و قوم آنها توجهی ندارند...
شادت و شهادت تخیلی هم وجود داره ...
پایدار باشید.

افشاگر چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:27 ب.ظ http://http://www.edareyezedeadyan.blogfa.com/

ادگار هوور الگوی ماموران اداره برخورد با ادیان ایران حتی در همجنس بازی!!!!!منتظر نظرات شما هستم

شیخ النقاط یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:42 ب.ظ

سلام

این انگلیسی چی بود نوشته بودید؟ دیوانهی افراطی ...؟
فحش بود!؟

خوب محتوا که نداشت! قلمشم؟!!! خودمم نمیدونم چی نوشتم
حالا از کجا بفهمم محتوا و قلمش شبیه بوده یا نه؟!

بیشتر یاد این می افتم :
بی هوش زباده ی تو خواهم گشتن!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد