سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

هوالمحبوب

۴۰ شبانه روز جدایی محمد را اگر بهانه اش فاطمه نبود مگر میشد که خدیجه تاب بیاورد یا دوری خدیجه را محمد؟

 

اما وقتی بهانه آفرینش است فاطمه دیگر بودن هر چیزی را به بهانه اش می توان باور کرد.

آن شب نه خدیجه که تمامی آفرینش آبستن دردانه ای بود.

آن شب خدا قرار بود بار دیگر به ملائکه مباهات ورزد برای به دنیا آمدن محبوبه اش.

آن شب دل بی قرار  محمد و خدیجه را تنها حضور بی مانند فاطمه می توانست آرام ببخشد همانگونه که تنهایی های خدیجه را سخن گفتن با فاطمه پر کرده بود پیش از آنکه پا به این جهان بگذارد.

 

و براستی که هیچ زنی در آن زمان شایستگی قابلگی خدیجه را نداشت که خدیجه قرار بود سخاوت بی انتهای خدا را به نظاره بنشیند. حضور برترین بانوان عالم تا آن زمان برای خدمتگزاری فاطمه...چه لحظاتی بود لحظه هایی که خدا بخل زنان عرب را آنگونه با کرم خود پاسخ گفت.

 

و آمد. پاک و طاهر و بی آلایش. وجهان را به نور حضورش منور ساخت.

 

لحظه آمدنش لحظه پایان یتیمی بشر بود. مادرمان آمد و هیچکس به اندازه فرزند سزاوار شادی میلاد مادرش نیست.

 

عید بر شما مبارک

السلام علیک یا فاطمه الزهرا