سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

هوالمحبوب

آقا جان سلام

نمیدونم باید شاد باشم یا غمگین

تبریک بگم یا تسلیت.

وقتی سالروز میلاد شما میشه احساس شرمندگی می کنم.

شرمنده از اضافه شدن یک سال به سالهای اضطرار شما و تنهایی تون

شرمنده از عمر رفته و ادعاهای سر به فلک کشیده و دستای خالیم

شرمنده از ابراز محبتای کلامی و کوله بار عصیان و کوتاهی.

آره آقا جون واسه همینه که نمیدونم باید شاد باشم یا غمگین.

از شما که پنهون نیست آقا جون! هیچی ندارم. دست خالی دست خالیم!

روسیاه روسیاه

درست مثل بچه ای که شرمنده از خطاهاش روش نمیشه تو صورت پدر و مادرش نگاه کنه حتی روی عذر خواهیم نداره از بس خطا کرده و عذر خواهی و باز... ولی هر چی فکر می کنه می بینه پناهی جز آغوش اونا نداره...

حالا یه بار دیگه سر افکنده و شرمزده دست خالی و با یه کوله بار گناه و خطا میخوام تو این روزایی که نزدیک میلاد شما میشیم سرم رو روی دامن خطا بخش و خطاپوشتون بذارم و ازتون بخوام کمکم کنین باز شرمنده تون نشم. عاشقی واسم فقط یه ادعا نباشه و انتظار یه واژه بی معنی.

کمکم کنین که پناهی جز شما ندارم.

خجالت زده عمل خودمم اما امیدوار به کرم شما. فقط با همین امیدواری روز میلادتون رو تبریک میگم.

السلام علیک یا صاحب العصر و الزمان