سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

هر چیزی سر جای خودش

هوالمحبوب

راهنمایی و دبیرستان که بودم معلمای بینش همیشه اعتراض داشتن.تقریبا همهشون از نگارش کتاب و مطالبش راضی نبودن.

معلمای زبان میگفتن ما به این شیوه اموزش زبان اعتراض داریم و خلاصه هر معلمی به نوبه خودش به درسش اعتراض داشت.

حالا که اومدم دانشگاه اساتید تقریبا به تمام قوانین بخصوص اخیر التصویباش اعتراض دارن میگن ایراد حقوقی و کاربردی داره!

اتفاقا یکی از اساتید که خیلی هم محافظه کارانه حرف میزنه بصورت کاملا محافظه کارانه همیشه میگه :کاش وقتی قوانین رو مینویسن یا حداقل زمان تصویب یه مشورتی با اساتید برجسته حقوق میکردن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

من که موندم اخه پس چه کسی کتب دبیرستان رو تالیف میکنه یا کی قوانین رو تنظیم میکنه؟ ایا تنظیم قوانین در تخصص اساتید برجسته حقوق نیست و اگر کار دست اینها نیست پس دست کیه؟

من میگم این که حضرت علی علیه السلام میفرماین:عدالت یعنی هر چیزی سر جای خودش با این اوصاف باید گفت: پس کو عدالت؟

اگر کسی توی این مملکت داعیه برقراری عدالت داره نباید فراموش کنه که از مهم ترین مصادیق این کلام گهربار کار رو دست کاردان سپردنه.

والسلام علی من اتبع الهدی 

یاد مرگ...تلنگری برای بهتر زیستن

هوالمحبوب

حادثه دردناک سقوط هواپیما را که شنیدم هواپیمایی که مسافرانش اکثرا جوان بودند و... رفتند به این فکر میکردم که بسیاری از انها شاید حتی یک بار هم بطور جدی به مرگ فکر نکرده بودند . شاید هر بار که فقط به شوخی از مرگ گفتند مادری با عصبانیت به انها گفته بود زبانت را گاز بگیر خدا نکند و دلش لرزیده بود و با همه وجود از خدا خواسته بود خدایا نخواه داغ فرزند ببینم.

اما مرگ سن نمیشناسد ...جوان و پیر نمی شناسد فقیر و غنی خوب و بد نمی شناسد و تو چه میدانی شاید مرگ فردا تو را بخواند...

و به این می اندیشم که برای رفتن چه کرده ام کوله بارم را از چه پر کرده ام ؟

نمیدانم...شاید اگر با همه وجود باور میکردم که مرگ نزدیکتر از انچه من تصور کنم همین نزدیکی ها در کمین است و هر لحظه شاید نفر بعد من باشم اینگونه که اکنون زندگی نمیکردم از وظایفم کوتاهی نمیکردم دلی را نمی شکستم عصیان نمی کردم و...

اما من عاصی خطاکار شاید ترجیح می دهم مرگ را مانند افسانه ای تلخ که دیگران را با خود برده و می برد به تاریکخانه ذهنم بفرستم و تنها به زندگی بیندیشم و فراموش کنم که اگر مرگ نبود زندگی معنا و شیرینی نداشت.

خدایا تو خوب میدانی که اگر در همین لحظه مرگم را برسانی دستم خالی است خالی تر از مسکینی که تو خود حکم به انفاقش داده ای

ومن محتاج انفاق تو ام گدای نگاهی نیازمند یاریت.

اری تو خوب میدانی که انچنان فقیر لطف تو ام که اگر مرا برانی شقی تر از من نخواهی یافت

خدایا یاریم کن چنان زندگی کنم که اشتیاقم به استجابت دعوت تو تمام لحظاتم را اکنده گرداند و همه وجودم را لبریز

کمکم کن تا همسایگی مرگ را باور کنم همانطور که روشنی روز را که:

(( انت الغنی و انا الفقیر و هل یرحم الفقیر الا الغنی ))

والسلام علی من اتبع الهدی

انسان ممکن الخطاست

هوالمحبوب

من میگم انسان جایز الخطا نیست

اره من همینو میخواستم بگم تو هم درست خوندی

انسان جایز الخطا نیست

هیچ کس به انسان جواز خطا کردن نداده

اگر اجازه خطا داشت به خاطر اشتباهاتش مجازات نمیشد

انسان ممکن الخطاست

ولی جواز استفاده از این امکان را ندارد

هر چند به خاطر این امکان خطا خداوند برای او فرصت توبه گذاشته است

پس با این جمله غلط انسان جایز الخطاست وجدان رنجیده از خطایمان را مخدر ندهیم

والسلام علی من اتبع الهدی