سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

سحرنزدیک است

فقط یه گوشه دنجه واسه دل نوشته هام.همین

ضریح شش گوشه

هوالمحبوب 

رفته بودیم قم برای کارهای دانشگاه. 

داشتیم توی بلوار امین می رفتیم که به سمت اصفهان برگردیم 

ناگهان شوهرم زد روی ترمز و گفت بذار ببینیم ضریح امام حسین کجاست و کی میشه رفت 

ساعت سه و نیم بود و زمان بازدید رو زده بود ۴ تا ۸ 

اما در باز بود و آدما داشتن میرفتن داخل مدرسه معصومیه  

پیاده شدیم و رفتیم داخل 

داشتم فکر می کردم این ضریح که هنوز متبرک نیست 

فقط ارزش هنری داره فعلا ... 

توی همین فکرا بودم که از پله ها رفتم بالا و ناگهان چشمم افتاد به ضریح شش گوشه 

دلم هری ریخت  

قلبم به تاپ تاپ افتاد 

و بی اختیار اشکم سرازیر شد 

همه منطقی که توی ذهنم چیده بودم شکست 

یه لحظه احساس کردم مقابل ضریح شش گوشه توی کربلای امام حسین ایستادم 

چه حس خوب و عجیبی بود 

مثل یه خواب 

یه رویای شیرین 

داغ آرزوی دیدن کربلای امام حسین توی دلم تازه شد 

کافیه اسم آقا روی چیزی باشه تا اون چیز متبرک و عزیز بشه

واسه همین دستمو کشیدم به ضریح و ازش قول گرفتم 

قول گرفتم سلام منو به امامم برسونه و بهشون بگه 

بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا ... 

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 

هوالمحبوب 

دادشون رفته هوا که چرا مهریه ها بالاست!!! 

دنبال وضع قانونن واسه جلوگیری از مهریه های بالا 

۱۴ سکه! 

مسخره نیست؟ 

مسخره نبود اگه خانواده دختر مجبور نبود ۱۵ تا ۲۰ میلیون واسه یه جهاز معمولی بده 

مسخره نبود اگه خانواده عروس مجبور نبود سه چهار میلیون واسه یه سیسمونی معمولی بده 

 

اینجا خیلی از خانواده ها نمی تونن دخترشون رو شوهر بدن یا به کیس مناسب بدن چون توان تهیه جهازهای چند ده میلیونی رو ندارن 

اینجا دختر تیزهوش تحصیلکرده مذهبی رو بخاطر نبودن فرش دستباف تو جهازش طلاق میدن 

اینجا خانواده ها بی خونه میشن تا بتونن از پس تهیه جهاز دخترشون بر بیان 

اینجا پدرا و مادرا گرسنگی و نداری میکشن تا جهاز و سیسمونی آبرومند به دخترشون بدن تا نکنه روزی به خاطر کمبودهاش از طرف خانواده شوهر ملامت بشه 

اینجا مریخ نیست 

ایرانه  

همینجا اصفهان 

اگه حضرت زهرا مهرشون کم بود (که نبود و عرفی بود) جهازشون از همون مهر تهیه شد نه از جیب رسول الله 

دم از مسلمونی می زنیم و بویی ازش نبردیم 

چرا مسئولین که فریاد وا اسلاما و وا مظلوما سر میدن واسه مظلومیت مردای در بند بخاطر مهریه نمیخوان بپذیرن که خیلی از این مردها به دلایل دیگه و به خاطر اینکه دست زنشون به هیچ سلاح دیگه ای نمی رسیده به بهانه مهریه زندانن؟ 

چرا مردی که از هیچ شروع کرده و حالا به خاطر تحملا و صبوریای زنش به همه چی رسیده باید بتونه راحت و بدون پرداخت هیچ هزینه همسرش رو طلاق بده و زندگی جدید راه بندازه؟ 

 یا نه. طلاق عاطفی بده و بره سراغ هوس خودش؟

این قضاوتای مردونه و دیدگاه های مردونه و قوانین مردونه بخدا اسلام نیست 

هوالمحبوب 

دیروز وبلاگی رو دیدم که حتی رجا نیوز و ایران و پایداری ها رو هم خائن به رئیس جمهور و (و بعلت خیانت به رئیس جمهور، خائن به) رهبر میدونست!!!!! 

مونده بودم که خدا چطور موجودات عجیبی خلق کرده

هوالمحبوب 

ایستاده بود بالای تل، گرد و غبار تاخت اسب ها میدان را گرفته بود. 

آن رویای صادقه و آن کابوس سهمگین را به خاطر می آورد 

زمانی که تنها دختری کوچک بود و خوشبخت ترین دختر دنیا

پدربزرگ، مادر، بابا و دو برادر عزیزتر از جان 

همه بودند 

همه در کنارش و آرام جانش 

آن طوفان، در آن بیابان بلا 

و آن تک درخت با پنج شاخه و دخترکی که از ترس طوفان یکی یکی به شاخه ها چنگ می انداخت اما... 

طوفان بیرحم، یکی یکی شاخه ها را در هم شکست 

شاخه اول 

رسولخدا 

دومی مادرش زهرا 

سومی 

علی پدرش 

چهارمی 

حسن برادرش 

دلش می ریخت 

تنها یک شاخه مانده بود 

و طوفان سهمگین تر از قبل 

و زینب بی کس تر از همیشه 

تنها یک امید 

یک پناه 

یک شاخه 

فقط حسین برایش مانده بود 

و زینب بالای تل، از پس غبار تاخت اسبها 

شکستن آن شاخه آخر را با همه وجودش حس میکرد 

صدایش را می شنید 

و نغمه غربت و اسارت خویش را در آن طوفان بلا 

بدون هیچ پناهی 

بدون حسین 

فقط دلش قرص بود به خدای حسین 

وگرنه او نیز می شکست و فرو می ریخت با صدای شکستن آخرین امیدش 

طوفان باز هم سهمگین تر می شد اما زینب بدون هیچ شاخه ای که به آن بیاویزد باید می ایستاد و نمی شکست 

و ایستاد 

تنها برای اینکه باید می ماند 

به خاطر خدای حسین 

 

السلام علی قلب زینب الصبور 

دلتنگ امامم

هوالمحبوب 

خدایا دلم گرفته 

دلم واسه امام رضا تنگ شده 

دلم واسه امام حسین و کربلا پر میزنه 

دهه سوم زندگیمم داره تموم میشه و هنوز کربلای حسینتو ندیدم 

خدایا یه روزی وقتی کسی می گفت زیارتم مال پولداراس بهش می گفتم نه زیارت قسمت و دعوته 

خدایا دلم داره می ترکه 

ولی نمی تونم برم 

خودت میدونی 

پس زمینه موبایلمو یه عکس از حرم امام رئوف گذاشتم و هربار چشمم بهش میفته بهشون سلام میدم 

شنیدم چون ائمه همیشه واسه سلام پیشقدم بودن پس هر وقت دلت متوجهشون شد که سلام بدی مطمئن باش اون بزرگوارا سلامت کردن و تو داری جواب میدی 

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا 

 

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین 

سینمای مبتذل

هوالمحبوب 

اهل فیلم دیدن نیستم 

گاهی یه فیلمی به خاطر موضوعش جذبم کنه می بینم 

این چند روزه شوهرم چند تایی فیلم مثلا طنز گرفته و دیدیم 

سینمای ما به چه ابتذالی کشیده شده 

فیلما انگار اصلا فیلمنامه نداره 

هدف نداره 

بازیگر محوره 

حالم داره از این سیستم به هم می خوره 

ولی این همون سیستمیه که پارازیت میفرسته واسه کانالای سیاسی ولی به کانالای مبتذل کاری نداره 

یعنی با حکومت ماخوب باشین رابطتون با خدا پیغمبر به خودتون مربوطه 

همش رقص موسیقی مبتذل کوچه بازاری روابط غیر شرعی حرفای ناموسی که ما هرگز نمیذاریم توی جمعامون گفته بشه 

کجا داریم میریم؟ 

کشیدن عمدی جامعه به انحراف و اباحه گری و تباهی 

دیگه از این روشن تر؟ 

خدا به دادمون برسه 

امام زمان توی این جامعه قراره بیان؟ 

بعد ادعای امام زمانی بودنشون گوش فلکو کر کرده 

چقدر قشر متعصب به اصطلاح مذهبی دیروز بی غیرت شدن 

 چقدر بی تفاوتی 

 

اللهم عجل لولیک الفرج 

هوالمحبوب 

وقتی هیچی سر جاش نیست 

وقتی اونی که باید عزیز باشه برات نیست 

اونی که باید مهربون و بخشنده و بزرگوار باشه نیست 

اونی که باید تکیه گاه باشه نیست 

باید قابل اعتماد باشه نیست 

چکار باید کرد؟  

وقتی خدا صدای التماستو میشنوه و فقط نگاهت می کنه 

وقتی اول همه آرزو ها و دعاهت یه دعا میشه و مستجاب نمیشه 

وقتی حتی کائنات هم نسبت به آه مظلوم بی تفاوت میشن 

و وقتی اون مظلوم عزیزی باشه که دنیا رو حاضری فدای یه تار موش کنی 

چکار باید کرد؟ 

 

شایدم همه جی سرجاشه الا من و دعاهام و آرزوهام 

نمی دونم 

ولی می دونم که خستم 

بدجوری خستم 

 

از دست آدمایی که هر چی آدم بی خیال و سرخوشه بهش میگن خوش اخلاق 

هر چی آدم لوده و باری به هر جهته بهش میگن با حال 

و هر کس دغدغه داره بهش میگن خشک و بداخلاق 

 

از دست خودم که نه حاضرم اونی بشم که آدما بهشون میگن با حال و خوش اخلاق 

نه توانشو دارم اصلا به زخم زبونا توجه نکنم 

 

از دست خودم که به قول مامانم از همون یکی دو سالگی هیچ وقت از کنار مسائل به راحتی رد نشدم 

 همیشه خدا ذهنم پر سواله و دغدغه و غصه و درد 

حالا یا درد خودم یا درد دیگران یا درد جامعه 

 

از دست خودم که بعضی وقتا چیزایی که مایه خوشی غالب اطرافیانم میشه درده واسه من 

 

از دست روزگار که سخت گیرد بر مردمان سختگیر 

 

خلاصه از دست خدام شاکیم 

بدجوریم شاکیم 

چرا منو اینطوری آفرید 

چرا هر چی ازش میخوام کر و کور و لا یعقل بشم نسبت به دردا و غصه های دور و برم بهم گوش نمیده 

چرا این همه چرای بزرگ دارم و جوابمو نمیده 

چرا به من یه ذهن ساده با خواسته های ساده و دغدغه های کوچیک نداد 

خیلی وقتا حسرت همسن و سالاییمو می خورم که بی خیال همه چیز زندگیشونو میگذرونن و خوشن 

با مهمونی رفتن و فیلم دیدن و رقصیدن و لباس نو خریدن و... 

انگار نه انگار که شوهرشون رفیق بازه 

بچشون چه مشکلاتی داره 

نصف بار زندگیشون رو دوش دیگرانه 

خوشن 

ساده فکر میکنن و راحت زندگی می کنن. 

 

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا 

با اینکه نشستی و بهم میخندی ولی مگه غیر تو کیو دارم؟ 

به کی دردمو بگم که تحقیر نشم غیر از خودت؟ 

 

هوالمحبوب 

اولا لطفا برچسب نزنید. 

من ضد ولایت فقیه نیستم 

حتی ضد ولی فقیه هم نیستم 

فقط سوال دارم 

احمدی نژاد ۶ ساله همینه که هست. 

با همین عقاید 

همین دور و بریا 

همین ادبیات حرف زدن و ... 

حداقل من نوعی و خیلیایی که میشناسم ۶ ساله به خاطر همین عقاید و ویژگیهاش باهاش مشکل داریم 

خیلی واسم سخته بپذیرم کسایی که به تازگی شمشیر رو از رو بستن تازه شناخته باشنش یا فکر کنن ایشون تغییر کرده! 

حالا سوال من اینه 

چرا توی مملکت ما شکستن همه حرمتا غیر از حرمت ولی فقیه بی اهمیته؟ 

حرمت ولی فقیه و ازون مهم تر ولایت فقیه به جای خود 

اما چرا وقتی به شعور مردم توهین شد 

وقتی برخلاف اصول اساسی دین و با احمق فرض کردن شنونده  دروغ پشت دروغ گفته میشد 

وقتی اصل قانون اساسی به رسمیت نشناختن غاصبی مثل اسرائیل به سخره گرفته شد و فردای همون روز رئیس جمهور در رسانه ملی به تمجید از گوینده اون حرف پرداخت 

وقتی به علما و مراجع توهین شد 

تا جایی که عده ای کاملا معلوم الحال به بزرگوارانی مثل آیت الله جوادی آملی توهین کردن 

وقتی همه سابقه انقلاب و خدمتگزاراش زیر سوال رفت 

و همه شدن دزد و سوءاستفاده چی 

روزی که بر خلاف تاکید صریح علما وزیر زن معرفی شد 

زمانی که بر خلاف تاکید علما با لباسای مثلا اسلامی دخترامون توی مسابقات آسیایی شرکت کردن و اون همه نمایش قدرت بواسطشون داده شد 

و ...

صدای هیچ کس در نیومد؟ 

یعنی هیچ کدوم از این حریما ارزش دفاع نداشت الا وقتی احمدی نژاد صراحتا جلوی دستور رهبر ایستاد؟ 

واقعا واسم سواله پس کسایی که بصورت خودجوش!!! با کوچکترین احتمال انحراف دولت اصلاحات غوغا بپا می کردن الان غیرت و اعتقاداتشون چی شده؟ 

امام زمان فرمودند: ...فارجعوا الی رواه حدیثنا 

دقت کنین 

رواه 

نه راوی 

یعنی فقط حفظ حرمت رهبر واجب نیست 

بلکه سایر مراجع و علما هم حرمتشون واجبه 

منظورم بت ساختن نیست 

من معتقدم خط قرمز فقط و فقط مربوط به ۱۴ معصومه و لاغیر 

اما انتقاد با تخریب و لگدمال کردن حرمت و آبرو و شخصیت افراد اون هم بزرگان فرق داره 

کجا داریم میریم؟ 

من همه این ۶ سال علت حمایت رهبر از آدم معلوم الحالی مثل احمدی نژاد رو نفهمیدم 

گذاشتم به حساب مصلحتی که من نمی فهمم 

اما این مسئولیت رو از دوش ما بر نمی داره 

رسولخدا فرمودند اگر حدیثی از ما شنیدین که در تقابل با قرآن بود اون رو به دیوار بکوبین 

تکلیف با این حدیث معلومه 

از پیامبر و احادیثشون بالاتر میشناسین؟ 

شاید سکوت و حتی حمایت ما به اسم تبعیت از ولی فقیه بزرگترین اشتباه ما بوده 

شاید ولی فقیه در اون جایگاه وظیفه خودشون میدونستن حمایت کنن ولی از ما توقع مقابله با انحراف رو داشتن 

اینو نمی دونم 

۶ ساله که یه سوال بی جواب شده واسم 

اما می دونم که وظیفه ما یافتن حقیقت و بعد تسلیمش شدنه 

 

والسلام علی من اتبع الهدی

هوالمحبوب 

 

کسی که خونش از شیشس به کسی سنگ نمی زنه

هوالمحبوب 

 

تا میگی حجاب به معنای اسلامیش اصالتا و اصولا و اساسا یک کار فرهنگیه میگن شعار میدین! 

چند سال پیش واسه نشریه ای تو دانشگاه که هرگز چاپ نشد یه مقاله ای نوشتم در مورد تابلوی مسخره دم در دانشگاه که مثلا قوانین دانشگاه رو در مورد پوشش تشزیح کرده بود« از پوشیدن مانتو با دکمه های زیاد! خودداری کنید» 

هر چند آقایون همکار که از درشتای یکی از تشکلا بودن همون طوری که دوست داشتن برداشت کردن از مقالم!  

بگذریم

 

توی کشورمون آدما جزء دسته های مختلفین 

یه عدشون به حجاب اعتقاد دارن اون هم بصورت کامل و اسلامیش و بهش پایبندن. 

دسته دوم به حجاب کامل اسلامی اعتقاد دارن ولی التزام کامل عملی ندارن. 

دسته سوم حجاب بهشون به ارث رسیده و پشتوانه عقلی و عقیدتی نداره(تعدادشون خیلی زیاده). 

دسته چهارم از بین خیل احکام دین حجاب رو قبول ندارن (که البته من معتقدم دلیلش مهار نکردن نفس در میل شدید زن به تبرجه)  

دسته پنجم کاملا نا آگاهن. مثلا به خاطر شرایط خانوادگیشون هرگز به ضرورت و چرایی حجاب فکر نکردن. 

دسته ششم به خاطر کسب اعتبار توی خانواده دانشگاه محل کار و حتی گروه های دوستی حجابشون رو کنار میذارن. 

دسته هفتم سر عناد دارن. می دونن و با آگاهی کامل از عواقب بی حجابی هر روز بدتر از دیروز در  اجتماع ظاهر میشن.  شغلشونه یا اقتضای شغلشونه. 

ادعا ندارم این دسته بندی جامع و مانعه. اونیه که به ذهن من میرسه. 

 

نظرم اینه که دسته سوم تا ششم باید با کار درست فرهنگی حجاب رو بپذیرن. وقتی نسل سوم به بعد خیلی از خانواده های مذهبی درک درستی از حجاب ندارن واقعا مشکل از کجاست؟ 

 

وقتی مربی محبوب آموزشگاه با بدترین آرایش و لباس ظاهر میشه چطور میشه ذهن دختری که شیفته این معلمه درست کرد؟ 

وقتی توی فیلما فقط گداها و مریضا آرایش ندارن چطور میشه این پس زمینه ذهنی رو اصلاح کرد؟ 

 

بعد از کار فرهنگی که اتفاقا قلبش باید خانواده های معتقد باشن نوبت قانونگذاری درسته. 

قوانین داخلی شفاف  و درارای ضمانت اجرای مناسب. 

 

یعنی یک سری قوانین قابل اجرا که حجاب رو از منظر یک ضرورت اجتماعی پیاده کنه. وقتی حساب قانون وسط بیاد با همون شرایطی که گفته شد اون وقت دسته دوم تا ششم تحت پوشش قرار می گیرن. اون وقت دیگه احساس تحمیل در خیلی ها از بین میره. رئیس اداره ای که خودش اعتقاد مذهبی به حجاب نداره به واسطه قانون بودنش اجراش می کنه.

 

این قوانین می تونه مربوط به دانشگاه ها ادارات سازمان های دولتی صدا و سیما تولیدی های پوشاک فروشگاه ها و ... باشه. 

که البته باید بصورت علمی و مستمر پیگیری بشه. نه اینکه مثل یه موج بیاد بره. 

 

و البته برخورد انتظامی و قضایی فقط مربوط به دسته آخره که تعدادشون زیاد نیست. 

ضمن اینکه یادمون نره « کاد الفقر ان یکون کفرا » 

هوالمحبوب 

خیانت تا کی و تا چه حد 

 

به چه حقی ۲۲ بهمن رو به نام خودشون مصادره می کنند 

کی گفته من شرکت کردم تا فتنه!!! سبز رو خاموش کنم؟ 

کی گفته شرکت کردم تا از دولت حمایت کنم؟ 

 

من مخالف سرسخت شخص احمدی نژاد و دروغ پردازیاشم 

مخالف سرسخت اقدامات خودسرانه و تفرقه افکن دولتم 

 

اما شرکت کردم چون به نظام و آرمانهاش که ۵ ساله به سرعت داریم ازش فاصله می گیریم وفادارم 

شرکت کردم تا اعلام دلبستگی و وفاداری به آرمانهای امام کنم 

 

شرکت کردم تا دهن کسایی که به من نوعی انگ ضد انقلاب می زنن گل بگیرم 

 

اللهم عجل لولیک الفرج

هوالمحبوب 

 

اربعین 

دوباره زخمهای چرکین دلهای آل الله سر باز می کند انگار 

شاید اینبار با سوزی عمیق تر از عاشورا 

چرا که می گویند زخم زبان از زخم تن سوزش بیشتر است و التیامش سخت تر 

حتی گاهی هرگز التیام نمی یابد 

و تمام آن سفر نمک بر زخم هایشان بود و زخم بر زخمهاشان

و امان از زخم زبان!  

و زینب 

آن کوه صبر و صلابت 

اینجا دیگر تمام خستگی های نهفته اش را بر سر مزار برادر فریاد می زند 

تمام بغض های فرو خورده اش را مویه می کند... 

گریبان چاک میکند... 

اینجا دیگر دشمنی نیست که به اشکش بخندد 

دیگر فرمان صبوری مولایش را به بهترین نحو گردن نهاده 

و حالا مجال اشک است تا ببارد 

بارش پاک ترین آب بر پاک ترین خاک

 

اما شاید داغ دلتنگیش مجالی برای گفتن دیگر داغها به او نداده باشد 

زینب و است و یک دنیا دلتنگی برادر 

 

السلام علی الحسین

بسم رب الشهدا 

 

جهل یکسو و آنسو فقط علم                                                           ظلم یکسو آنسو فقط حلم

یک طرف بی قرار زر و مال                                                       آنطرف طالب احسن الحال

یکطرف لشکری از تباهی                                                           غرق در طلمت و در سیاهی

آنطرف یک جهان نور و ایمان                                                      آیه هایی مجسم ز قرآن

یکطرف تشنه قدرت و مست                                                         آنطرف تشنگی رمز عشق است

یکطرف گرگها در کمینند                                                            آنطرف کودکان دل غمینند

یکطرف تشنه خون عباس                                                            آنطرف گرم کانون عباس

یکطرف کینه و حرص دنیا                                                          ملک ری، وعده هایی فریبا

آنطرف زینب و شفع و وترش                                                       غبطه های ملائک به صبرش

اکبر یادگار پیمبر                                                                     یار شش ماهه تشنه اصغر

دختری عالمه چون سکینه                                                           درد و اندوه غربت به سینه

غربت بهترین های عالم                                                             باطل و ذبح خوبی دمادم

حق مطلق در این سوی میدان                                                      مانده بی یار و در سوگ یاران

حق مطلق حسین بن زهراست                                                      همچو مولا غریب است و تنهاست

حیدری صولت و خوی احمد                                                        اوست دردانه حی سرمد

آنسو اما جهانی ضلالت                                                              مرده دلها ز جور و شقاوت

هم کالانعام بل هم اضلند                                                             مظهر ضالین و مضلند

کربلا صحنه عشقبازی است                                                        جلوه کامل عبد راضی است

آنچه زینب جمیلش بخواند                                                           عرش، غرق جمالش بماند

هان! تماشاگه راز اینجاست                                                         عرصه یار غماز اینجاست

شعر من قاصر و قافیه تنگ                                                         راه، بی انتها پای دل لنگ

زاد راهم دلیلم حسین است                                                           هادی بی بدیلم حسین است 

 

شعر از نویسنده وبلاگ

هوالمحبوب 

قبل تر ها که هنوز صدا و سیمایمان اینقدر خائن و دروغگو نشده بود خوشحال بودم ذهن این سانسورگرهای خشک مغز به این نرسیده که سایت های خبری انگلیسی زبان رو سانسور کنن. 

 

به اونها هم کاملا اعتماد نمی کردم. اما تجربه نشون داده بود هر جا ایران سانسور کامل خبری کنه یا کاملا دروغ بگه اونها برای جلب اطمینان راستشو میگن.  

 

حالا که صدا و سیما با وقاحت دروغ میگه و سانسور می کنه اینترنت هم کمکی نمی کنه.

 

کم کم داریم شبیه کشورای کمونیستی میشیم.